معنی قاسم جعفری
حل جدول
کارگردان سریال از نفس افتاده
کارگردان سریال غریبانه
کارگردان سریال مسافری از هند
کارگردان فیلم بازنده
کارگردان فیلم مجنون لیلی
کارگردان سریال خط قرمز
کارگردان سریال کمکم کن
کارگردان فیلم دختران
فیلم قاسم جعفری
ماه مهربان
لغت نامه دهخدا
قاسم. [س ِ] (اِخ) ابن محمدبن قاسم. رجوع به قاسم کنون شود.
قاسم. [س ِ] (اِخ) ابن محمدبن قاسم. رجوع به قاسم حمودی شود.
قاسم. [س ِ] (اِخ) ابن محمدبن قاسم. رجوع به قاسم بیانی شود.
قاسم. [س ِ] (اِخ) ابن ثابت. رجوع به قاسم عوفی شود.
قاسم. [س ِ] (اِخ) ابن حسن. رجوع به قاسم جرموزی شود.
قاسم. [س ِ] (اِخ) ابن حکم. رجوع به قاسم عرنی شود.
معادل ابجد
564